یه خونه قدیمی پنج دری... که دو طرف درش پله داره...با یه ایوون بزرگ و البته حیاط وسیع... یه حوض گرد هم وسطش... که یه شب احیا تا صبح پاتو بذاری توی آب و ماهیا دور وبر پات بچرخن... که یه شب احیا زیر درختش بشینی و سرتو تکیه بدی بهش و آسمونو نگاه کنی و داد بزنی اسمشو... که یه شب احیا تو باشی و عکس ماه آسمون که میفته تو آب و انقدر به زیبایی نعمتهاش فکر کنی که دعا یادت بره...
یه شب احیا که بشینی رو ایوونشو داد بزنی...فریاد بزنی... همه ی همه ی همه ی عزیزانشو دونه به دونه قسم بدی و یه صدایی همه جا بپیچه... بک یا الله...
و توی خلوت شبونه، جوابشو بشنوی...
خلوت شبونه ی دلت...
بک یا الله...
یه خونه ی قدیمی پنج دری...
یه شب احیا...
خدایا، میشه نگام کنی؟
چشم بر ندار ازم..
خدایا میشه ببخشی؟؟!
میشه آرزوهای همه مون برآورده شه؟؟
بچه ها میشه دعام کنین!؟ 🙏