آخرین پستم برمیگرده به تولد آقای خوبیها:) یادمه اون شب تو خیالم مثه یه کبوتراز ورودی حرم تا بست طوسی و ورودی دارالحجه رد میشدم، صحن انقلاب و جمهوری و آزادی رو یکی یکی می گشتم و از ته قلب اونجا رو می خواستم...اونجایی ته ته ته آرزوهام بود که از کنار در، یه گوشه ی حرم آقا به چشمم می خورد از لابلای جمعیت...
این پست،در جهت تحقق آرزوی مذکور در روز دوشنبه مورخ سیزده مهر نودوچهار،نگارش میشه...
الحمدالله رب العالمین...حال اون سجده که مدام میگی...لک الشکر و لک الحمد...
آقاجون، یه قلب عاشق شکسته ، تو یه گوشه از حرمت...چه لطف بزرگی بود در حق من...حال این سفر هیچوقت یادم نمیره...آقا ازم قبول کنبد....آقای خوبیها...
...
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری...الصدیق الشهید...صلاه کثیره تامه زاکیه متواصله متواتره مترادفه...کافضل ما صلیت علی احد من اولیایک...