پنجشنبه ۲۱ خرداد ۹۴
مثل یه خونه، با یه تراس بزرگ. خیلی بزرگ! وسط یه خیابون شلوغ، خیلی شلوغ. که صاحبش یه پیر مردی باشه، که خیلی ها یادشون رفته اون هنوز هم هست ولی اون صبح به صبح، تک تک ماشین ها رو چک می کنه تا خیالش جمع شه که هستن... همه هستن...
.
