روضه ی امام حسن خیلی توش غمه...یه حس غربت عجیبی داره...قصه ی غصه ی توی یه کوچه ... یه پسر که جلو چشماش مادرشو میزدن...قصه ی غریبی که تو خونه ی خودش هم غریب بود...و همسرش و محرمش اونو به شهادت رسوند...قصه ی امامی که بعضی ها نذاشتن کنار جدّ یزرگوارش به خاک سپرده شه...
اصن بعضی وقتا که یاد این جمله میفتم دنیا برام وا میسته و زمان نمیگذره...
اینکه آقاست،کریمه،خیلی کریمه...تو مدینه النبیِ ...شهرِ پیامبر...شهر جدّشِ...ولی،حَرَم نداره....
#آقام_تو_مدینه_ست_ولی_حرم...
صل الله علیک یا رسول الله
صلی الله علیک یا حسن بن علیّ بن ابی طالب...
پ ن:آقا قد کبوترای بقیع لیاقت نداشتم که یه نظر ببینمتون آقا...
پ ن2:یادمه همسفر نیمه راه از جای جای بقیع عکس گرفته بود که ببینم...چون وهابیا حتی نمیذاشتن بریم پشت نرده ها و بقیع رو ببینیم...
همسفر نیمه راه شاید امروز بازم همونجا بود...خدمت رسول الله...خدمت امام حسن جان...
#یا_کریم...